ایستگاه تجربیات مشاوره ای

از تنش تا آرامش

از تنش تا آرامش

از تنش تا آرامش:

سراسیمه وارد اتاق شد و نشست.
_ وقتم ۴۵ دقیقه هست.درسته؟
درحالی که لبخند روی لبم بود و به آرامی به سمت صندلی می‌آمدم که بنشینم، گفتم: در خدمتتون هستم.
_ خب من از زندگیم کلا خسته شدم. هفته پیش هم خودکشی کرده بودم ولی مادرم منو برد بیمارستان و نذاشت. حالا اومدم اینجا ببینم یه راهی بدین من خلاص شم!!…
سکوت_
_ اینطور که متوجه شدم شما ناراحتی ها و دلخوری هایی دارین که سبب نوعی خستگی در شما شده و می‌خواهید که حلش کنید که اومدین اینجا! درسته؟
_اره خوب گفتین ولی میخوام خلاص شم نه اینکه حلش کنم…
_ به نظرتون حل کردنش باعث خلاص شدن از اون حال نمیشه؟
_ خب چرا… میشه ولی حل شدنی نیست آخه.
_ یه لطف میکنین که بفرمایید چه چیزهایی رو تاحالا خودتون تونستین توی زندگی مدیریت کنین و پیش ببرین؟ حتی کوچکترین چیزها رو هم میخوام پیدا کنین… مثلا کمک به پیرمردی برای رد شدن از خیابان…
_خب اونجوری کارهای زیادی رو کردم قبلا. واسه شرکتمون اینقد عین خر کارکردم که ممتاز شدم! جایزه گرفتم. توی کنکور رتبه خوبی شدم. ارشدم رو هم زودتر از دو سال گرفتم… اینا ولی مهم نیستن برام چون وقتی حالم خوب نیس هرکاری هم کرده باشم فایده نداره…!
_ شما عاااالی هستین آقا… باورم نمیشه! شما کارمند نمونه شدین؟ درود برشما…احسنت.. و توی کنکور ریاضی بودین دیگه؟ درسته؟ وااای چقدر هوشیار و با دقت هستین که تونستید کنکور ریاضی رو رتبه خوب بیارید و موضوع عالی بعدی که واقعا تحسین داره، بابت ارشدتون که قبل از اتمام دوسال تمامش کردین… فوق العاده‌س.. خودتون متوجه این بزرگی و موفقیتهاتون هستین؟؟ عاالیه…
_ آره میفهمم. یه زمانی اینقد همه چی خوب بود که حد نداشت ولی چه فایده الان هیچی نیست…هیچی وجود نداره…
_گریه کردن مراجع_
مشاور: ولی شما مدیر خیلی خوبی هستین و عالی هستین واقعا. من نقطه‌ی ضعفی نمیبینم درشما. دقت کردین چه کارهای خوبی رو که کمتر کسی میتونه پیش ببره رو پیش بردین؟ اینا هرکدومشون دنیای امتیاز و انرژی هستن. قبول دارید؟
_ میفهمم چی میگین. خودمم قبول دارم ولی …
_ عالیه که قبول دارید. این نشون میده شما کاملا اشراف دارید به خودتون و دردها و رنج‌ها اصلا سبب رکود ذهنی شما نشدن. تبریک میگم بهتون. حالا که قبول دارید بیایید واسه همون چیزی که ناراحت بودین خودتون الان یک راهکار سازنده بگین بررسی کنیم. موافقید؟ بگین برای حلش و روبه جلو بردنش تاحالا چکارا کردین؟ و چه نتایجی رو بهش رسیدین؟
_ یه حس دیگه ای دارما… چه جالب گفتین! _خنده‌ی مراجع_ منو بگو واسه خلاصی اومده بودماااا… الان چی شد!
چه جالب شد داستان… موافقم…

این مطلب هم مطالعه کنید: درخشش افکار سازنده در دل تاریکی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.